بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

بابک طالبی

درباره

سن: ۱۶
ملیت: ايران
مذهب: بهائی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۱ شهریور ۱۳۶۵
محل: سعید‌آباد، کرج، استان تهران، ايران
نحوه کشته‌شدن: نحوه اعدام فراقضایی نامشخص
اتهامات: اتهام نامعلوم

ملاحظات

بعد از مراجعه خانواده آقای طالبی به پزشک قانونی «جسد او  به جای آنکه در سردخانه باشد، در نایلونی و در گوشه‌ای افتاده بود. توجیه پزشک قانونی این بود که کالبدشکافی امکان نداشته چون جسد فاسد شده است. در جواز دفن علت مرگ را حلق‌آویز شدن ثبت کرده بودند.

اطلاعات در خصوص قتل فراقضایی آقای بابک طالبی فرزند  فرزند داود و روحانیه، از طریق وبسایت خانه اسناد بهائی‌ستیزی، (تاریخ بازدید: ۲۳ اسفند ۱۴۰۰)، وبسایت آسو، (۱۴ مهر ۱۳۹۴)،  بهائی‌نیوز، (٢٠ دی ١٣٩۵) و دارالانشاء بیت العدل اعظم الهی به نقل از شبکه اجتماعی فیسبوک، صفحه  گلشن عشق،  (۱۰ مهر ۱۳۹۷) به دست آمده است.  آقای بابک طالبی یکی از ٢٠٦ نفری است که نامش در گزارش سال ١٩٩٩ جامعه جهانی بهائی منتشر شده. این گزارش تحت عنوان طرح مخفیانه ایران برای نابودی یک جامعه مذهبی که در مورد آزار اعضای جامعه بهائیان ایران در جمهوری اسلامی است لیستی از بهائیانی که از سال ١٣٥٧ کشته شده‌اند در بر دارد. (آرشیو بنیاد برومند)

آقای بابک طالبی روز ٢٠ آذر سال ۱۳۴۸ در یک خانوادۀ بهایی اهل کرج به دنیا آمد. او در محله سعیدآباد در حومه کرج زندگی و همانجا به مدرسه رفت. به گزارش منابع بهایی پدر آقای طالبی در سال ۱۳۶۰ بازداشت و سه ماه زندانی شد. در پی درگذشت پدر در سال ۱۳۶۴ براثر سکتۀ قلبی، مسئولیت خانواده به عهده آقای طالبی افتاد و به همین دلیل تحصیل را کنار گذاشت و مشغول به کار شد. او بعد از چند بار تغییر شغل، در اوایل سال ۱۳۶۵ برای کار در مغازۀ یکی از اقوام به شیراز رفت. آقای طالبی در این دوره روزها در مغازه کار می‌کرد و شبها  را نیز در خانه فامیلشان سپری می‌کرد . او در اواسط خرداد ۱۳۶۵ برای دیدار خانواده‌اش به تهران برگشت.  (خانه اسناد بهائی‌ستیزی، تاریخ بازدید: ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، شبکه اجتماعی فیسبوک، صفحه  گلشن عشق، ۱۰ مهر ۱۳۹۷)

وضعیت بهائیان در جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی جامعه بهائیان ایران را (که با حدود سیصد هزار عضو در سال ۱٣۵٧، [۱] یکی از پر‌شمارترین اقلیت‌های مذهبی کشور است) به صورت مداوم و سیستماتیک تحت آزار و سرکوب قرار داده و بهائیان را از اساسی‌ترین حقوق بشر محرومشان کرده است. قانون اساسی دین بهائی را به رسمیت نمی‌شناسد و مقامات کشور، این دین را الحادی تلقی می‌کنند. در نتیجه بهائیان از حقوق رسمی یک اقلیت مذهبی برخوردار نیستند. آنها نمی‌توانند مذهب‌شان را آشکار کنند و یا مراسم مذهبی خود را به جا آورند. آنان از هرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع شده‌ و حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‌شان به طور مدام نقض می‌شود بهائیان از حق تحصیل و به ویژه تحصیلات عالی و حق اشتغال در ادارات دولتی یا وابسته به دولت محرومند. آنها حتی برای تصاحب و مدیریت مشاغل آزاد هم امنیت ندارند و در موارد بسیاری محل کسب و کار آنها یا مورد هجوم افراد و گروه‌های وابسته به دولت قرارمی‌گیرند یا اینکه به خاطر امتناع از کار در روزهای مقدس دینی از سوی دولت پلمپ می‌شوند. حکومت ایران بهائیان را به طور مداوم و به بهانه‌های واهی بازداشت می‌کنند.  [۲] 

بهائی‌ستیزی در ایران محدود به دوران حکومت جمهوری اسلامی نیست اما در دوران این حکومت شدت گرفت و نهادینه شد. در آستانه انقلاب نیز طرفداران آیت‌الله خمینی به منازل و محل‌های کسب و کار حمله می‌کردند و در برخی موارد به قتل  بهائیان دست زدند.

آیت‌اللّه خمینی  در آستانه بازگشت از فرانسه به ایران  در پاسخ به پرسشی درباره‌ی آزادی سیاسی یا دینی بهائیان تحت حاکمیت دولت اسلامی چنین گفت: «آنها یک حزب سیاسی هستند؛ مضرّند. مقبول نخواهند بود». مصاحبه‌کننده سوال دیگری کرد: «آیا برای انجام شعائر دینی خود آزادی خواهند داشت؟» آیت‌اللّه جواب داد: «نه». خمینی پیشتر هم در سخنرانی‌های جداگانه‌ای از «خطر بهائیان برای رژیم شاه، اسلام، وحدت ملی، و امنیت ملی سخن می‌گفت.» (وبسایت آسو، ۱۴ مهر ۱۳۹۴) 

پیشینه قتل‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزه‌های سیاسی در ایران و اقصی نقاط جهان دارد. از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دست به ربودن، ناپدید کردن و قتل تعداد زیادی از افرادی که فعالیتشان برایشان نامطلوب بوده زده‌اند. تعداد قربانیان اعدام‌های فراقضایی در داخل کشور روشن نیست، اما این قتل‌ها از بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده و در طول عمر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران تداوم داشته است. بنیاد عبدالرحمن برومند بیش از ۵۴۰ قتل را که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود، در خارج از ایران شناسایی کرده است.

در خارج از ایران در کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، ژاپن، هند و پاکستان در آسیا، دوبی، عراق، و ترکیه در خاورمیانه، قبرس، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان در اروپا، و ایالات متحده آمریکا در آنسوی اقیانوس آتلانتیک، مخالفین به روش‌های مختلف توسط مامورین جمهوری اسلامی مورد سوقصد قرار گرفته و کشته شده‌اند. در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد این قتل‌ها منتشر نشده و مقامات محلی حکم بازداشتی صادر نکرده‌اند. اما شواهد، مدارک و ردپاهایی که از تحقیقات پلیس و مقامات قضایی محلی به دست آمده، فرضیه جنایت دولتی را تایید می‌کنند. در برخی موارد، این تحقیقات منجر به اخراج یا بازداشت دیپلمات‌های ایران شده است. در موارد محدودی در خارج از ایران، عاملان این قتل‌ها بازداشت و محاکمه شده‌اند و شواهد و مدارک ارائه شده، ارتباط متهمان با نهادهای حکومتی ایران را آشکار کرده‌ و حکم بازداشتی برای وزیر اطلاعات وقت ایران صادر شده است.

نوع تشکیلات و اجرای این قتل‌ها در داخل و خارج از ایران هم دال بر وجود الگوی واحدی است که بنا به گفته دادستان سوئیسی، رولان شاتلن، دارای پارامترهای مشترک و یک برنامه‌ریزی دقیق هستند. از تشابهات بین این قتل‌ها در کشورهای مختلف چنین استنباط می‌شود که دولت ایران آمر اصلی این جنایات است.

مقامات ایران مسئولیت این قتل‌ها را رسما نپذیرفته‌اند و حتی این جنایات را به درگیری داخلی بین اعضای گروه‌های اپوزیسیون نسبت داده‌اند. معهذا این جنایات از نظر آرمانی و حقوقی از بدو تشکیل نظام توسط مقاماتش توجیه شده است. در بهار سال ۱۳۵۸، صادق خلخالی، اولین قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی تصمیم نظام را مبنی بر اجرای اعدام‌های فراقضایی رسما اعلام نمود و این تصمیم را چنین توجیه کرد: «...این‌ها محکوم به اعدام شدند، در نظر ملت ایران اگر کسی بخواهد در خارج، در هر کشوری، آنها را ترور کند، هیچ دولتی حق ندارد او را به عنوان تروریست محاکمه کند؛ زیرا او عامل اجرای حکم دادگاه انقلابی اسلامی است. لذا آنها مهدورالدم هستند و در هر جا باشند حکم درباره آن‌ها همین است.» بیش از ده سال پس از این اظهارات، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و امنیت نظام در حالیکه در مورد موفقیت نیروهای امنیتی سخن می‌راند، در مورد حذف مخالفین چنین گفت: «... ما موفق شدیم به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در سر مرز ضرباتی وارد کنیم.»

در عین حال مقامات مختلف سیاسی، قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع و مناسبت‌های مختلف وجود سیاست و برنامه بلندمدت و بودجه برای اجرای این قتل‌ها و در برخی موارد انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها را تایید کرده‌اند. (۳)

مرگ آقای بابک طالبی

بر اساس اطلاعات موجود، آقای طالبی روز ۱۱ شهریور ۱۳۶۵ به منزل یکی از اقوام در زرنان کرج رفته بود، عصر آن روز از آنجا خارج شد تا با دوچرخه به خانه‌شان در محله سعید‌آباد برود، اما دیگر از او خبری نشد. (خانه اسناد بهائی‌ستیزی، تاریخ بازدید: ۲۳ اسفند ۱۴۰۰) یک روز بعد جنازه آقای طالبی در حالی که از درختی کنار یک نهر آب آویزان شده بود پیدا شد. دوچرخه مقتول نیز کنار جسد او افتاده بود. (بهایی نیوز، ٢٠ دی ١٣٩٥) بنا به اطلاعات موجود، «این صحنه را قاتلین برای این درست کرده بودند که وانمود نمایند که او خود را حلق آویز کرده است.» بستگان آقای طالبی در آن روستا جمع شدند  و جریان قتل را به ژاندارمری اطلاع دادند. مامورین با حضور در محل و تحقیق از اهالی روستا و اطلاع از اینکه بستگان آقای طالبی در آن محل «هرگز اختلافی با کسی نداشتند» جسد او را برای انجام تشریفات اداری به پزشکی قانونی بردند. (شبکه اجتماعی فیسبوک، صفحه  گلشن عشق،  ۱۰ مهر ۱۳۹۷)

در روزهای بعد خانواده او به بیمارستان و پزشک قانونی مراجعه کردند، اما به گزارش منابع بهائی‌، «جسد [آقای طالبی] به جای آنکه در سردخانه باشد، در نایلونی پیچیده و در گوشه‌ای افتاده بود. توجیه پزشک قانونی این بود که کالبدشکافی امکان نداشته چون جسد فاسد شده است. در جواز دفن علت مرگ را حلق‌آویز شدن ثبت کرده بودند.»  (خانه اسناد بهائی‌ستیزی، تاریخ بازدید: ۲۳ اسفند ۱۴۰۰)

مرگ آقای طالبی در مقاله‌ای با عنوان «تاریخ ترور بهائیان در چهل سال گذشته» به قلم آقای «مرتضی اسماعیل‌پور» به عنوان «یک قتل مشکوک» توصیف شد. (بهایی نیوز، ٢٠ دی ١٣٩٥) بر اساس اطلاعات موجود، ماموران حکومتی حین حضور در محل قتل، همانجا با تکذیب «مرگ بر اثر حلق آویز شدن»  گفتند «چند روز است که او کشته شده است.» (شبکه اجتماعی فیسبوک، صفحه  گلشن عشق،  ۱۰ مهر ۱۳۹۷)

 واکنش مسئولان ایران

از واکنش مسئولان ایران نسبت به این قتل اطلاعی در دست نیست.

واکنش خانواده

از واکنش خانواده آقای طالبی به قتل او اطلاع دقیقی در دست نیست، اما منابع  بهائی‌ گزارش کردند که آنها توانستند جسد آقای طالبی را در کرج به خاک بسپارند. مقامات قضایی و امنیتی حکومت ایران در جریان پیگیری‌های خانواده، مادر آقای طالبی و چند نفر بستگان را به جرم قتل بازداشت کردند اما آنها مدتی بعد آزاد شدند. (خانه اسناد بهائی‌ستیزی، تاریخ بازدید: ۲۳ اسفند ۱۴۰۰)

—--------------------

۱) «مرگ تدریجی بهائیان ایران» نوشته‌ی ریچارد ن. اوستلینگ، مجله تایم به تاریخ ٢۰ فوریه ۱٩٨۴؛ و «تضییقات بهائیان ایران ۱۹٨۴־۱٨۴۴» نوشته‌ی داگلاس مارتین، پژوهش بهائی جلد ١٣/١۲ چاپ سال ۱۹٨۴، ص ۳. تعداد جمعیت فعلی بهائیان در ایران مشخص نیست.
۲) در قوانین کیفری ایران برای بهائیان هیچ حقی پیش‌بینی نشده است و آنان همواره در معرض سوءاستفاده و اعمال خشونت قرار دارند. چنانچه قربانی آزار و حمله شوند و مورد سرکوب قرار‌گیرند یا به قتل برسند، دادگاهی برای آنها حق تظلم و دادخواهی قائل نیست. مقامات قضایی ایران با استناد به فتوا‌ی بعضی مراجع تقلید که به موازات مجلس از منابع قانون گذاری محسوب می‌شوند، بهائیان را در زمره‌ مرتدین که تحت حمایت قانون نیستند قرار می‌دهند. یکی از این مراجع، آیت‌الله روح‌‌‌‌الله خمینی است که برای جرم ارتداد حکم اعدام تعیین کرده است و اعلام کرده که یک مسلمان نباید به جرم کشتن مرتد اعدام شود.
۳) برای مطالعه متن کامل «پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران» شامل اظهار نظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی و سابقه تاریخی قتل‌ها، بر روی همین عنوان در نوار سمت راست کلیک کنید.

تصحیح و یا تکمیل کنید